چار دیوونه بیشین چایی بیارم سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 18:44 :: نويسنده : ღاسمارتیسღ
گاهی وقت ها دلم میخواهد خودم را بغل کنم!!! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش!!! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!!! حتی براش لالایی بخونم وسط گریه هایش بگویم:غصه نخور خودم جان!!! درست میشود-درست میشود.اگر هم نشد! به جهنم!!! تمام میشود.تمام میشود!!!..... سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : ღاسمارتیسღ
میخواهم همچون ستاره ای در اسمان ها بدرخشم... بدرخشم و روشنایی و زیباییم را به همه ثابت کنم... من میتوانم بالا ترین باشم؛دیگر نمی خواهم غروروم را زیر پای دیگران له کنم هرکس فکر غرور من در سرش زد،با غرور دخترانه ام له اش کنم! میدانم که دخترها از همه بالاترند... بالای بالای بالا...... سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : ღاسمارتیسღ
یادت باشد دلت که شکست،سرت را بگیری بالا... تلافی نکن،فریاد نزن،شرمگین نباش... دل شکسته گوش هایش تیز است.مبادا دل و دست ادمی که روزی دلدارت بود زخمی کنی مبادا فراموش کنی روزی شادیش ارزویت بود... صبورباش و ساکت... شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
روزی پدری در اتاق خود به شدت سرگرم کار بود و مشغول بررسی نامه ها و تنظیم قرار ملاقات و ... بود. شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
♥وقتي يک دختر حرفي نميزند یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 15:37 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
اگه یــه نـــــــــفر بــــــهت خیــــــــــانـــــــــت کنـــه دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
اگه عاشق یه نفری واسه خوشگلیش.... این عشق نیست:بلکه هوسه.. اگه عاشق یه نفری واسه پر انرژی بودنش.... این عشق نیست حس تحسینه.. اگه عاشق یه نفری واسه این که همش کمکت میکنه.... این عشق نیست بلکه حس تشکره.. ولی وقتی عاشق یه نفری و نمیدونی واسه چی؟! عاشقی.... ایــــن عشــــق واقعیـــــه دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مرد باید، وقتی زنی که دوسش داره، عصبانیه ناراحته میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه: تو چشام نیگا کن، بهت میگم تو چشام نیگا کن، حالا داد بزن بگو از چی ناراحتی، بعد اون داد بزنه، گله کنه،فریاد بکشه، گریه کنه، حتی با مشتای زنونش بکوبه تو بغل عشقش، آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه، همونجا تو که دوسش داری باید، بغلش کنی، نذاری تنها باشه، حرف نزنی ها، توصیح ندی ها، توجیه نکنی ها، دعواش نکنی ها، فقط نذار احساس کنه تنهاس، مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت گرمش ثابت کنه با بغل مهربونش......... دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
چه لذتی داره صبح بلند بشی دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 14:21 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
صدای باران زیباترین ترانه ی خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرا می کند نکند فقط به گل الودیه کفش هایمان بیندیشیم!
گفتند محبت کن،از محبت خارها گل میشود.....
محبت کردم اما هیچکس گل نشد.... فقط خارم کردند! آرام باشید عشقم در آغوشه کسی خوابیده......! آدمای دل تنگ..... وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند؛ یهو سرشونو بر میگردونن اونوری؛ یکم ثابت میشن، یواش یواش چشاشون پر از اشک میش
آنکس که آزادیت را دزدید، نانت را هم خواهد دزدید دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه... مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے .... زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے : خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
از آن روز که رفته ای، کارت شارژها را سیگار میخرم، و با خیابان ها حرف میزنم! همینطوری پیش یرود... گوشیم را هم باید بفروشم،کفش بخرم...
توی تاکسی اونقدر تو فکرت بودم
که موقع پیاده شدن ، ناخداگاه گفتم : دو نفر حساب کنید.... درد مرا شمعـــــــــی می فهمد … که برای دیدن یـــــــک چیز دیگــــر ، آتشـــــــــش زدنــــد … بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است دلــــــــم میخواهد حســـادت کنم به خـــــــودم… دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
پسر : من رو بیشتر از خانواده ات دوست داری؟ یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:59 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.... کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
داشت میرفت گفتم نـــــــــــــرو نمیتونی فراموشم کنی برگشت نگام کرد گفتم دیدی نمی تونی گفت ببخشید شما؟ ادامه مطلب ... شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
عشق و آرامش جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:30 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
گاهی ، وقت خداحافظی از کسی شده ام سنگ صبور روزگار.....
صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ این وب مجهز به دوربین مدار بسته میباشد اومدی تو نظر یادت نره ✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ دست به سینه بشین می خوام حرف بزنم! باید این چیزا رو بدونی: اینجا چاردیواری اختیاریه ! هر جور رفتار کنی همون جوری هم جواب میگیری ! ●●· هر روز شادتر از دیروزیم ✿✿✿ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ✖ نظر خصوصی ممنوع ✖ ✖ ورود هر بی جنبه ممنوع!!:D ✖ ✖ ورود افرادی که میخندی بهشونــ پرروو میشـــن ممنوع:D ✖ ✖هر کسی و که دلم بخواد لینک میکنمــــ✖ ✖ج کامت هارو مدیریت وبلاگ میده.✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ●●•مسلط به دو زبان زنـده دنیا : 1) زبون آدمـــــــــــــی زاد✔ 2) زبون نفــــــــــــهمی✔ با تشکر ღچـــــش سفیدღ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||
|