چار دیوونه بیشین چایی بیارم سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 23:46 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟ مشتری : لطفا یک چای ! گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟ مشتری: سیلان لطفا گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟ مشتری: با شیر لطفا گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟ مشتری: شیر غلیظ شده لطفا گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟ مشتری: لطفا شیر گاو. گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟ مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟ مشتری: با شکر گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟ مشتری: با شکر نیشکر لطفا گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟ مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟ مشتری: آب معدنی گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟ مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!! ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 23:18 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن … نمونه هایی از این دست را بخوانید… - ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه! - قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم! - موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی! - پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن! - آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن! - مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن! - ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن! - کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن! - بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد! - آفساید که خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن… اه - لواشکم نشدیم که یکی برامون ضعف کنه… - تام و جری هم نشدیم زندگی مون سرتاسر هیجان باشه - نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه - شریعتی هم نشدیم هر چی جملات قصاره نسبت بدن به ما - ای کی یو سان هم نشدیم آب دهن بمالیم کف کلمون، همه چی حل شه! - چاقو هم نشدیم تا حداقل اینجوری بتونیم تو دل کسی بریم - گوشواره هم نشدیم آویزون ملت شیم - ماکسیما در افغانستان حدود ۶ میلیون تومانه، افغانی هم نشدیم بتونیم ماکسیما بخریم! - مارک آنتونی هم نشدیم جنیفر لوپز رو طلاق بدیم - توپ فوتبالم نشدیم ۲۲ نفر به خاطرمون خودکشی کنن - کبری هم نشدیم تصمیم هامون رو تو کتاب ها بنویسن - دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
اینجا همه باکلاسن دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
پسره میگه من عاشقتم میخوام باهات ازدواج کنم. دختر: خونه داری؟ نه... دختر حرفشو قطع میکنه: بی ام و داری؟ نه... چقدر حقوق میگیری؟ پسر: حقوق ندارم آخه... دختر: برو گمشو چی فکر کردی به من پیشنهاد دادی؟ و میره....... پسر با خودش میگه: من چندتا ویلا دارم خونه واسه چی؟ یه پورشه با بنز دارم بی ام و دوست ندارم. چجوری حقوق بگیرم وقتیمدیر شرکتم! دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 16:53 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
تو جمع خانواده داشتیم فیلم میدیدم طرف دو شخصیته بود زرت و زرت میزد آدم میکشت یه ساعت بعد عین یه بچه گوگولی عاشقانه نگات میکرد!!!! دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
پسره اومد وسط کلاس دانشگاه , داد زدشلوارمو در بیارم ؟ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
ﭘﺴﺮﺍ : ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺟﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﺮﺝ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﺩﺍﻧﺸﮕﺎﺭﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﺎﺑﺎﻡﻣﺮﺩﻩ 2 ﺷﯿﻔﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺏ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ ! دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
ما واسه صداهای کاملا مشابه، حروف مختلف داریم دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
۱ . یه عده هستن زیر یه دقیقه جواب میدن تپل درست حسابی…!! دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
اگه عاشق یه نفری واسه خوشگلیش.... این عشق نیست:بلکه هوسه.. اگه عاشق یه نفری واسه پر انرژی بودنش.... این عشق نیست حس تحسینه.. اگه عاشق یه نفری واسه این که همش کمکت میکنه.... این عشق نیست بلکه حس تشکره.. ولی وقتی عاشق یه نفری و نمیدونی واسه چی؟! عاشقی.... ایــــن عشــــق واقعیـــــه دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مرد باید، وقتی زنی که دوسش داره، عصبانیه ناراحته میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه: تو چشام نیگا کن، بهت میگم تو چشام نیگا کن، حالا داد بزن بگو از چی ناراحتی، بعد اون داد بزنه، گله کنه،فریاد بکشه، گریه کنه، حتی با مشتای زنونش بکوبه تو بغل عشقش، آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه، همونجا تو که دوسش داری باید، بغلش کنی، نذاری تنها باشه، حرف نزنی ها، توصیح ندی ها، توجیه نکنی ها، دعواش نکنی ها، فقط نذار احساس کنه تنهاس، مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت گرمش ثابت کنه با بغل مهربونش......... دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
چه لذتی داره صبح بلند بشی دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 14:21 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
صدای باران زیباترین ترانه ی خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرا می کند نکند فقط به گل الودیه کفش هایمان بیندیشیم!
گفتند محبت کن،از محبت خارها گل میشود.....
محبت کردم اما هیچکس گل نشد.... فقط خارم کردند! آرام باشید عشقم در آغوشه کسی خوابیده......! آدمای دل تنگ..... وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند؛ یهو سرشونو بر میگردونن اونوری؛ یکم ثابت میشن، یواش یواش چشاشون پر از اشک میش
آنکس که آزادیت را دزدید، نانت را هم خواهد دزدید دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه... مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے .... زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے : خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 17:1 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال میکند، دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ . ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ: ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ، ﻣﻌﻠﻢﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲﭼﻲ ؟ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺁﺧﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻫﻤﻴﻦ؟ !ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ! ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : ღچـــــش سفیدღ
پدر گرامی! مباحثات به اصطلاح سیاسی شما با عباس آقا میوه فروش، ممکن بود به قیمت جاگذاشتن اینجانب بر روی یک گونی خیار گندیده تمام شود! به نظر بنده؛ شما به عنوان یک طرفدار دوآتشه برنامه های مبتذلی چون «باغ خاله شادونه» و «اخبار بیست و سی»، اصولا نباید ادعای شعور سیاسی داشته باشید! خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت مادر عزیز! سپردن شخص شخیص اینجانب، به دختر همسایه طبقه پایین، نقض آشکار کنوانسیون منع آزار کودکان بوده و قابل پیگیری در مجامع ذی صلاح می باشد! پدر گرامی! این حجم از زی زی بودن شما لکه ننگی بر بیست هزار سال تاریخ پر افتخار زندگی ذکور است! مقایسه ابهت و جنم پدر بزرگ با زن ذلیلی شما، گاهی این توهم کذا را در ذهن آدم ایجاد می کند که؛ لابد نسل ما باید کهنه بچه هم بشوید! مادر عزیز! بنابر اصل پایستگی شصت پا، هیچ انگشت شصت پایی با خورده شدن تمام نمی شود! پس لطفا کاسه داغتر از آش نشوید و اینقدر با جیغ و داد و اخ و تخ، اذهان عمومی و خصوصی را مشوش نکنید! خوردن انگشت پا یک مساله داخلی بوده و لزومی به رسانه ای شدن قضیه نیست! پدر گرامی! کله صبح زمان مناسبی برای طرح بهانه «از صبح تا شب به خاطر یک لقمه نون سگ دو زدم!» نیست! بپر از سر کوچه یک قوطی شیر خشک بگیر! شیر خانومتان علیرغم عدم اعمال سهمیه بندی روی شیر، کفاف امورات ما را نمی کند! مادر عزیز! هنگامی که فوران آلام و مصائب عمیق فلسفی و غیر فلسفی روح لطیف بنده، در قالب گریه بروز می کند، لفظ «وق نزن بچه!» تعبیر چندان زیبایی برای این دست احساست اهورایی نیست البته! پدر گرامی! در تمام مدتی که شما در کمال محبت، بنده را «سرپایی» می گیرید، من شدیدا به این نکته فکر می کنم که ؛ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:45 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم. چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت . مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ... چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟ کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟ مردک گفت من روماتیسم ندارم اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :
- می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت : - من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت : - مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت : - نگران نباش پسرم . تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی . . . ! چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 15:16 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
رتبه اول رو تو درس خوندنم داشتم که یهو
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
به سلامتی اون پسرایی که برا روز ولنتاین باید یه گونی عروسک بخرن چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
پسر باید : چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : ღزبــون درازღ
مدیرعامل سایپا دلیل افزایش قیمت پراید را گران شدن
شـایـد بـاورتـون نشـه ولــــی دیــروز سـوار یـه پـرایـد شـدم! )
پراید رسید به زانتیا مهدی بیا،مهدی بیا!
تعریف از خود نباشه ولی بابام
آیا نگران پراید خود هستید؟ آیا میترسید خطی روی آن بنشیند ؟ آیا نگران تمیزی ماشینتان هستید؟ خوب نگرانیتون خیلی بجاست منم بودم نگران میشدم کم الکی که نیست پرایده درباره وبلاگ این وب مجهز به دوربین مدار بسته میباشد اومدی تو نظر یادت نره ✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ دست به سینه بشین می خوام حرف بزنم! باید این چیزا رو بدونی: اینجا چاردیواری اختیاریه ! هر جور رفتار کنی همون جوری هم جواب میگیری ! ●●· هر روز شادتر از دیروزیم ✿✿✿ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ✖ نظر خصوصی ممنوع ✖ ✖ ورود هر بی جنبه ممنوع!!:D ✖ ✖ ورود افرادی که میخندی بهشونــ پرروو میشـــن ممنوع:D ✖ ✖هر کسی و که دلم بخواد لینک میکنمــــ✖ ✖ج کامت هارو مدیریت وبلاگ میده.✖ ◄▼►◄▼►▲◄▼►▲◄▼ ●●•مسلط به دو زبان زنـده دنیا : 1) زبون آدمـــــــــــــی زاد✔ 2) زبون نفــــــــــــهمی✔ با تشکر ღچـــــش سفیدღ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||
|